محمد طهمحمد طه، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

مسافری از بهشت

بدون عنوان

وقتهایی که خیلی کار دارم و محمد طه ی پرهیجانمم دوست داره بالا پایین بپره و بازی کنه مجبور میشم از روروک استفاده کنم تا با راه رفتن کمی از هیجاناتش تخلیه شه! قربون اون چشمها و نگاه ناز و معصومت بشم نفسسسسسسسسس ...
18 دی 1391

توانایی جدید

چند مدتیه که محمد طه علاوه بر غلت زدن و از ته دل خندیدن یه توانایی جدید کسب کرده اون هم چیزی نیست جز نشستن! ...
18 دی 1391

بی قراری

مدتیه که محمد طه بی قراره مخصوصا موقع خواب از هر وسیله ای برای خوابوندنش استفاده می کنم از انواع و اقسام جغجغه و کتابهای لالایی گرفته تا تلفن و موبایل وسینی آشپزخونه !!!جدیدا هم که کار من و باباش شده دور دادن آقا طه با ماشین تو شهر تا بلکه تو ماشین بخوابه اما همینکه میارمش خونه یا از رو پام میذارمش پایین بیدار میشه! گاهی اوقات تحملم تموم میشه دلم میخواد سرش داد بکشم اما بعدش با خودم میگم اون که چیزی نمی فهمه تنها کاری که از دستم بر میاد اینه که صبر و طاقتمو زیاد کنم. جالب اینجاست وقتی پلکهاش سنگین میشه و میخواد بخوابه کلا یادم میره از چه فرآیندی واسه خوابوندنش استفاده کردم و از دیدنش لذت می برم و همینکه میخوابه خس...
17 دی 1391

واکسن 6 ماهگی

دیروز صبح واکسن ٦ ماهگی محمدطه رو زدیم قبلش خیلی استرس داشتم اما خدا رو شکر که این بار هم مثل ٢مرحله قبل پسرم خیلی آقا بود فقط لحظه ی تزریق بد گریه کرد که جیگرم در اومد.یکی از معضلات واکسن زدن دادن قطره ی استامینوفنه مخصوصا اگه بچه ات هم بد دارو بخوره حالا حتی اگه این قطره با طعم موز یا هرمیوه ی دیگه باشه اصلا مهم نیست مهم اینه که اونقدر تو دهنش نگه میداره که یادت میره بهش قطره دادی و وقتی بلندش میکنی همه رو از دهنش بیرون میریزه و زحماتت رو به راحتی به باد میده اما همه ی اینها میگذره و فقط خاطراتش میمونه و تو دنیایی از تجربه ی شیرین مادرانه میشی!!! یک مرحله ی دیگه از زندگی محمدطه سپری شد و یک ماه بزرگتر!خدایا شکرت ...
15 دی 1391
1